حامد آهنگی در گفتوگویی صمیمی از سختیهای زندگی و روزهای دشوار کاریاش گفت. او با اشاره به ترسهای شخصیاش از دزدها و تاریکی اظهار کرد: «وقتی تنها در خانه بودم، از ترس اسم رفیقهایم را بلند صدا میزدم و جلوی در کلی کفش میگذاشتم که کسی فکر کند خانه شلوغ است.» آهنگی همچنین از لحظهای گفت که تنها چند دقیقه مانده به شروع برنامه، خبر سکته مادرش را شنیده بود اما مجبور بود مردم را بخنداند، در حالی که با مشکلات مالی و بیمهری برخی همکارانش هم روبهرو بود.
بدون دیدگاه