در فوتبال حرفهای، گاهی مسیر پروندههای حقوقی نه از مسیر کمیتههای انضباطی، بلکه پشت درهای بسته و با توافقی در سکوت طی میشود؛ درست مثل ماجرای انتقال جنجالی علیرضا بیرانوند از پرسپولیس به تراکتور.
تابستان سال گذشته، علیرضا بیرانوند با استناد به بندی در قراردادش، یکباره از پرسپولیس جدا شد و پیراهن تراکتور را به تن کرد. باشگاه پرسپولیس اما این جدایی را غیرقانونی دانست و با ارائه شکایت رسمی، خواستار رسیدگی کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال شد.
حالا، بعد از گذشت یک سال از آن انتقال پرحاشیه، پرسپولیس به صورت رسمی اعلام کرده که بهجای پیگیری پرونده تا صدور رأی نهایی، ترجیح داده مستقیماً با باشگاه تراکتور وارد مذاکره شود؛ توافقی که اگر نهایی شود، عملاً پرونده را بدون رأی انضباطی خواهد بست.
این اتفاق، سؤالات جدیتری را مطرح میکند؛ از جمله اینکه آیا دو باشگاه میتوانند با مذاکره مستقیم و توافق غیررسمی، روند قانونی یک شکایت را بیاثر کنند؟ آیا این شیوه، نوعی دور زدن ساختار رسمی فوتبال نیست؟
برای پاسخ به این پرسش، نگاهی به پروندههای مشابه در فوتبال بینالمللی قابل توجه است. از شکایت تاتنهام علیه لیورپول در ماجرای رابی کین که بینتیجه ماند، تا مذاکره پرحاشیه لیورپول برای جذب فندایک و حتی ملاقات مخفیانه مسئولان چلسی با اشلی کول، همگی نشان میدهند که باشگاههای بزرگ نیز بارها تلاش کردهاند با توافقات پنهانی، از مواجهه با محرومیت یا جریمههای سنگین فرار کنند.
در بعضی موارد، مانند پرونده کاکوتا و چلسی یا تحریک فیلیپه مکسس توسط رم، مجازاتهای رسمی هم اعمال شده، اما همزمان باشگاهها با استفاده از مسیرهای حقوقی پیچیده یا دادگاه حکمیت ورزش، به دنبال بیاثر کردن آن رفتهاند. این واقعیت که باشگاهها در مواردی به جای شفافسازی، مسیر مصالحه در سایه را انتخاب میکنند، نشان میدهد که هنوز هم در دنیای فوتبال، همهچیز لزوماً بر اساس آییننامه و عدالت پیش نمیرود.
نمونههای مشابه در فوتبال بینالمللی
اگرچه یافتن مستندات عمومی از توافقات کاملا پنهانی که هدفشان دور زدن آشکار و موفق قوانین باشد دشوار است (زیرا در صورت کشف، خود به تخلف تبدیل میشوند)، اما مواردی وجود داشته که باشگاهها برای جلوگیری از رویههای انضباطی رسمی، به راهحلهای غیررسمی یا توافقات خارج از دادگاه روی آوردهاند.
پرونده رابی کین و انتقال به لیورپول (۲۰۰۸)
در سال ۲۰۰۸، رابی کین، مهاجم تاتنهام، به لیورپول منتقل شد. دنیل لوی، رئیس وقت تاتنهام، به شدت از لیورپول به دلیل آنچه “مذاکره پشت پرده” با بازیکن و تحریک او برای فسخ قرارداد میدانست، خشمگین بود. تاتنهام حتی در مقطعی تهدید به شکایت رسمی به لیگ برتر کرد. با این حال، در نهایت “شکایت رسمی از دستور کار خارج شد”. این اتفاق نشاندهنده این است که حتی با وجود اتهامات جدی در مورد تحریک بازیکن و تخلف از قوانین، باشگاهها ممکن است به دلایلی (مانند جلوگیری از یک درگیری حقوقی طولانیمدت، حفظ روابط، یا دستیابی به نوعی توافق غیرعلنی)، از پیگیری رسمی پرونده و درخواست اعمال محرومیتهای انضباطی صرفنظر کنند.
پرونده ویرژیل فن دایک و انتقال به لیورپول (۲۰۱۷)
یکی دیگر از نمونههای مطرح مربوط به انتقال ویرژجیل فن دایک از ساوتهمپتون به لیورپول در سال ۲۰۱۷ است. ساوتهمپتون لیورپول را متهم به “تامپرینگ” (مذاکره غیرقانونی با بازیکن تحت قرارداد) کرده بود و حتی شکایتی را به لیگ برتر انگلستان ارائه داد. ساوتهمپتون ادعا میکرد که اسناد محکمی برای اثبات تخلف لیورپول در اختیار دارد. با این حال، پیش از آنکه این پرونده به صورت رسمی بررسی و منجر به صدور حکم شود، لیورپول عذرخواهی رسمی از ساوتهمپتون به عمل آورد و متعهد شد که دیگر به دنبال جذب فن دایک نخواهد بود (هرچند که در نهایت چند ماه بعد او را به خدمت گرفت). این عذرخواهی و تعهد غیررسمی، باعث شد که ساوتهمپتون شکایتش را پیگیری نکند. این مورد، مثالی روشن از تلاش باشگاهها برای حل و فصل یک اختلاف جدی خارج از چارچوب انضباطی و جلوگیری از مجازاتهای رسمی است.
اشلی کول و چلسی: ملاقاتهای پنهانی پیش از موعد
در سال ۲۰۰۵، اشلی کول، مدافع چپ مطرح آن زمان آرسنال، به اتهام ملاقات با مسئولان چلسی (از جمله ژوزه مورینیو، سرمربی وقت و پیتر کنیون، مدیرعامل باشگاه) در حالی که هنوز تحت قرارداد با آرسنال بود، مقصر شناخته شد. این اتفاق، نمونهای بارز از تلاش یک باشگاه برای جذب بازیکن پیش از اتمام قرارداد قانونیاش بود که به “تپینگ” (Tapping-up) معروف است.
باشگاهها اغلب در “تپینگ-آپ” (برقراری تماس غیرمجاز با بازیکنی که تحت قرارداد با باشگاه دیگری است) شرکت میکنند و متعاقباً به دنبال توافقات خصوصی برای اجتناب از شکایات رسمی یا اقدامات انضباطی از سوی نهادهای حاکمیتی هستند. این عمل اغلب با تمایل به جذب سریع بازیکن و در عین حال به حداقل رساندن خطر تحریمها انجام میشود.
چلسی/لانس (گائل کاکوتا):
چلسی با محرومیت قابل توجه فیفا از جذب بازیکن به مدت ۱۸ ماه به دلیل “تپینگ-آپ” گائل کاکوتا، بازیکنی که سابقه بازی در تیم استقلال تهران را هم دارد، مواجه شد. با این حال، دادگاه حکمیت ورزش (CAS) بعداً این حکم را لغو کرد و قرارداد کاکوتا با لانس را نامعتبر دانست. این پرونده نشان میدهد که حتی زمانی که مجازاتهای رسمی اعمال میشوند، باشگاهها تمام راههای قانونی موجود، از جمله تجدیدنظر به CAS، را برای به چالش کشیدن احکام و به طور بالقوه لغو محرومیتها دنبال خواهند کرد که پیچیدگیهای حقوقی دخیل را نشان میدهد.
رم/اوسر (فیلیپه مکسس):
رم توسط اتاق حل اختلاف فیفا (DRC) به دلیل تحریک مکسس به نقض قراردادش مقصر شناخته شد. این منجر به محرومیت شش هفتهای بازیکن برای مکسس، پرداخت ۸ میلیون یورو غرامت و محرومیت دو پنجره نقل و انتقالاتی برای رم شد. این پرونده، در حالیکه در نهایت پس از پیگیری شکایت منجر به مجازاتهای رسمی شد، نمونهای از پیامدهای شدید باشگاهها در صورت شناسایی و پیگرد قانونی موفقیتآمیز تلاشهای آنها برای جذب بازیکن خارج از فرآیندهای رسمی است.
اما حالا با نگاهی به ماجرای علیرضا بیرانوند، یک سوال اساسی مطرح میشود: چرا پس از گذشت یک سال، هنوز هیچ رأی شفافی از سوی کمیته انضباطی صادر نشده است؟ هواداران پرسپولیس، که ماهها منتظر پاسخ و شفافسازی درباره این جدایی پرحاشیه بودند، حالا فقط با یک خبر کوتاه درباره مذاکره پشتپرده مواجه شدهاند. آیا این نتیجه انتظاری است که باید از نهاد رسمی فوتبال کشور داشت؟
تجربههای بینالمللی نشان داده که یا توافقها زود و بدون سر و صدا انجام میشوند یا اگر قرار بر رسیدگی حقوقی باشد، حکم در مدت معقولی صادر میشود تا تکلیف هواداران، باشگاهها و بازیکن مشخص شود. اما در این پرونده نه شاهد حکم بودیم و نه توافقی زودهنگام؛ تنها یک بلاتکلیفی فرسایشی که حالا با یک توافق دیرهنگام و پشتپرده، در سکوت به پایان میرسد.
واقعیت این است که اگر قرار بر توافق بوده، چرا از همان ابتدا مسیر شفاف انتخاب نشد؟ اگر پرونده نیاز به بررسی داشت، چرا اینهمه زمان بدون هیچ خروجی رسمی صرف شد؟ این ماجرا نهتنها اعتماد عمومی به فرآیندهای انضباطی را زیر سوال میبرد، بلکه نشان میدهد هنوز هم در فوتبال ایران، امکان فرار از شفافیت و پاسخگویی، با یک توافق در سایه وجود دارد. پایان این پرونده، نه یک حکم رسمی است، نه یک شفافسازی. بلکه صرفاً یک توافق بیصدا که به جای پاسخ، پرسشهای بیشتری به جا میگذارد.
بدون دیدگاه