این فیلم به کارگردانی دیوید فینچر امروز به عنوان یکی از مهمترین تریلرهای تاریخ سینما شناخته میشود، اما درست پیش از ساخته شدنش، پیت در مرز فروپاشی قرار داشت. او بعدها اعتراف کرد که پس از چند پروژهی نهچندان موفق، در تابستان ۱۹۹۴ به پایینترین نقطهی زندگیاش رسید؛ زمانی که، به گفتهی خودش، «نیاز به قطع ارتباط از همه چیز» داشت و سبک زندگی ناسالمی را دنبال میکرد.
سقوط تا قعر
پیت در گفتوگویی گفته بود: «بیدار میشدم، یک نخ سیگار میکشیدم و چهار تا کوکاکولا بدون یخ میخوردم، هیچ چیزی هم نمیخوردم.»
در همین دوران بود که دوست و مدیر برنامهاش، سینتیا پت دانته مثل فرشتهی نجات با فیلمنامه جدید ظاهر شد.
پیت فقط هفت صفحهی اول را خواند و در ابتدا جذبش نشد. وقتی به پت دانته گفت داستان به نظرش «کلیشهای» است، او اصرار کرد که متن را کامل بخواند و بعد با دیوید فینچر ملاقات کند.
پیت بعدها گفت که آن دیدار با فینچر «نقطهی عطف زندگیاش» بوده است. او گفت:«او طوری دربارهی سینما حرف میزد که هیچکس تا اون موقع نزده بود.»
همین ملاقات باعث شد شور بازیگری در او دوباره شعلهور شود.
او در ادامه گفت:«دوباره اون حس رو پیدا کردم. دلم خواست ادامه بدم.»
فیلم هفت نهتنها برد پیت را از بحران نجات داد، بلکه مسیر حرفهایاش را برای همیشه تغییر داد.
بدون دیدگاه