شلوار پولاد، نماد فروپاشی ما شده است
در نظر بگیرید که همان روزها هنوز بسیاری از مردم برای خرید لباس، بهویژه شلوار، به خیاط مراجعه میکردند. پارچههای مرغوب انگلیسی مثل فاستونی محبوب بودند و سفارش دوخت یک شلوار نوعی انتخاب باکلاس محسوب میشد. قدرت خرید مردم آنقدر بالا بود که داشتن چند دست لباس دوخت سفارشی، نه رؤیایی دستنیافتنی که بخشی از زندگی طبقه متوسط به شمار میرفت. شلوار آماده، هرچند در بازار بود، اما اغلب در رقابت با لباسهای دوختهشده حرفی برای گفتن نداشت.
امروز اما صحنه به کلی عوض شده است. بسیاری از شلوارهای پارچهای موجود در بازار، وارداتی ارزانقیمتاند و کیفیتشان به پای همان فاستونیهای قدیم نمیرسد. در مورد شلوارهای جین و کتان هم وضع چندان بهتر نیست؛ برچسب «ساخت ایران» یا «لیبل خارجی» روی بخش زیادی از این پوشاک در کارگاههایی در اسلامشهر یا رباط کریم خورده میشود؛ تولیداتی که بیشتر جنبه رفع نیاز فوری دارند تا تضمین کیفیت. اگر روزگاری لباس نشانهای از شأن اجتماعی و سلیقه فردی بود، امروز برای بسیاری فقط کالایی مصرفی است که باید با کمترین هزینه تهیه شود.
ما فقط گریه داریم، خنده به ما نمیآید
تکرار صحنههای خندهدار قدیمی، به جای لبخند اشک میآورد. خندهای که روزی مفرّی از روزمرگی بود، حالا در بازپخشها به آیینهای تلخ تبدیل شده که نشان میدهد چطور یک جامعه در گذر زمان له شده است. مقایسه قیمت یک شلوار ساده کافی است تا دریابیم چرا بخش بزرگی از مردم زیر بار هزینهها مچاله شدهاند. آنچه روزگاری سرگرمی تلویزیونی بود، حالا به سندی زنده از سیر نزولی معیشت بدل شده است.
زیر آسمان شهر برای نسلی از مخاطبان همچنان نماد خاطره و نوستالژی است، اما بازپخش آن امروز حامل معنایی دیگر است: ثبت یک دوره تاریخی. دورهای که در آن خندههای ساده، بیآنکه بدانیم، آرامآرام به گریهای عمیق گره میخورد. در این مسیر، شلوار پولاد نه فقط یک تکه لباس، که روایتی از افت کیفیت زندگی و سقوط اقتصادی است؛ روایتی که فهم آن، حتی بینیاز از نمودار و آمار، تنها با شنیدن یک عدد آشکار میشود.
بدون دیدگاه