به گزارش پلاس، فریماه فرجامی در تمام سالهای حضورش در سینما با صفاتی ویژه یاد میشد از جمله نخستین ستاره سینمای ایران پس از انقلاب؛ ولی یکی از متفاوتترین تعریفها را زندهیاد امین تارخ از او داشت. او فریماه فرجامی را با سوفیا لورن و اینگرید برگمن مقایسه میکرد، در عین حال تاکید داشت سینما قدر فریماه فرجامی را دریافت نکرد و ای کاش این بازیگر زبان به اعتراض باز میکرد.
فریماه فرجامی سالها بود که هیچ حضوری در سینما نداشت و علاوه بر اینکه در فیلمی بازی نمیکرد، در بسیاری از محافل هنری و سینمایی هم شرکت نمیکرد.یکی از آخرین برنامههایی که برای این بازیگر تدارک دیده شده بود، بزرگداشتی در خانه سینما در سال 1398 بود و چهار سال پیش از آن هم مراسم تقدیری در تئاتر شهر برگزار شده بود.
در آن شب که برنامه به همت گروه اجرایی نمایش «فصل شکار بادباکها» به کارگردانی جلال تهرانی برپا شد، زندهیاد امین تارخ در تقدیر از مقام هنری فریما فرجامی روزهایی را یادآور شد که فریماه فرجامی را کامل نمیشناخت.
او گفته بود: «زمانی که در دانشگاه فارابی به عنوان کتابدار مشغول به کارآموزی و تحصیل بودم از دوستان خود شنیدم که بانویی خوشسیما و خوشآتیه وارد دانشگاه شده که به شدت میتواند در سینما حرفهایی برای گفتن داشته باشد. من تا مدتی سعادت دیدار وی را نداشتم تا اینکه این فرصت پیش آمد و با بانو فریماه فرجامی آشنا شدم. البته از همان دیدار اول او را بازیگر خوشچهره با فیزیکی بسیار مناسب در سینما دیدم که ظهور بازیگری بزرگ را نوید میداد.
نمایشنامههایی از چخوف، شکسپیر، ایبسن، چند واحد بازیگری هم در دانشکده گذراند: تمرین صدا، بیانسازی، نفسگیری، یک روز هم پیرو همان روح ماجراجویش در یک پیِس تلویزیونی بازی کرد. شرط کرده بود اگر کارش متوسط هم باشد ادامه ندهد. از متوسط بودن بدش میآمد اما وقتی نمایشنامه اجرا شد همه گفتند: تو خیلی بااستعدادی و او حس کرد، دارد به کار علاقهمند میشود. جمشید مشایخی او را برای کار به اداره تئاتر دعوت کرد. همزمان در اولین فیلم سینماییاش، «گفت هر سه نفرشان» بازی کرد تا اینکه یک اتفاق مهم افتاد.
فریماه فرجامی میگفت: «انقلاب شد فکر کردم باید اینجا بمانم فکر میکردم اگر بمانم، نه به خاطر سینما و تئاتری که هنوز شروع نکرده بودم، در امور سهمی خواهم داشت. فکر میکردم باید کاری را شروع کنم و دقیقا هم نمیدانستم چه کاری را فقط میدانستم که باید بمانم. آن فریماه دوست داشت قهوه را در رم بخورد. پائیزها کنار سن قدم بزند. در هوای مهآلود لندن دوستان قدیمی را ببیند. اما در تهران چیزهایی بود که مرا نگه داشت. فریماه آن سالها برای من خیلی جذاب است ولی فکر میکنم آن فریماه خیلی عوض شده است. لذتهایی که آن موقع میبردم زیاد، اما آنی بود در عوض حالا متفکرتر شدهام. بیشتر اوقات در خودم فرو میروم که این را زیاد هم دوست ندارم دست خودم نیست. به همه چیز فکر میکنم به مادرم که همین اواخر او را از دست دادم. شبها جای او میخوابم گاهی بویش را در اتاق حس میکنم. او شاد بودن را خیلی دوست داشت و اگر میدید در فکر فرو میروم، غصه میخورد.»
عکس| پاسخ خنده دار المیرا شریفی مقدم به خواستگاری شوهرش/ خانم مخری ماجرای ازدواجش را فاش کرد
عکس/ تصویری عاشقانه از سی و هشتمین سالگرد ازدواج اکبر عبدی و همسرش
عکس| دلبری سمیرا حسن پور در روز تولدش با لباس قجری و زیبا
پرکارترین بازیگر جهان را بشناسید/ این بازیگر وقت سر خاراندن ندارد
بدون دیدگاه