سریال هزار و یک شب؛ وقتی چشم‌نوازی قاب‌ها، قصه‌ها را به حاشیه می‌راند!

سریال هزار و یک شب با تصویرسازی خیره‌کننده و ستارگان مطرح، وعده‌ای تازه در روایت زن و خیال بود، اما ضعف فیلمنامه و تعلیق میان واقعیت و افسانه، این پروژه را به چالشی جدی بدل کرده است.

سریال هزار و یک شب؛ وقتی چشم‌نوازی قاب‌ها، قصه‌ها را به حاشیه می‌راند!
آرتین توکلی
آرتین توکلی
نویسنده

اختصاصی پلاس و به نقل از سلام سینما؛ مهلا رنجبران | سریال هزار و یک شب قرار بود رنسانسی در روایت زن، خیال و بقا باشد؛ پروژه‌ای که با ویترینی از ستارگان تراز اول و کالیبر بصری خیره‌کننده، نوید جادویی معاصر را می‌داد. اما آنچه امروز بر پیشانی این اثر سنگینی می‌کند، پارادوکس میان تکنیک خودشیفته و متن بی‌بنیه است. جایی که اتمسفر وهم‌آلود و قاب‌بندی‌های حساب‌شده، زیر آوار فیلمنامه‌ای که میان رئالیسم و افسانه معلق مانده، دفن شده‌اند. این گزارش، واکاوی این پرسش است که چرا شهرزاد مدرن سینمای ما، با وجود همه ابزارهای جادوگری‌اش، هنوز نتوانسته است مخاطب را به تعلیق باور برساند و در هزارتوی غریب و ناموزون خود گرفتار مانده است.


بیشتر بخوانید:

هزار و یک شب؛ از یک قصه اساطیری تا سریال مصطفی کیایی


فانتزی بی فرجام و لکنت در ساختار جهان‌بینی داستانی

ایده مرکزی سریال یعنی تجسم افسانه در کالبد مدرنیته، روی کاغذ یک استراتژی روایی هوشمندانه است، اما در ساحت اجرا، اثر دچار نوعی آنوریسم دراماتیک شده است. سریال میان رئالیسم خشک اجتماعی و سوررئالیسم انتزاعی در نوسان است و همین عدم قطعیت باعث شده تا منطق دنیای داستانی برای مخاطب گنگ بماند. ما با جهانی روبه‌رو هستیم که نه قوانین فیزیکی و رئالیستی دنیای امروز را برمی‌تابد و نه جرات می‌کند تمام‌قد به آغوش رئالیسم جادویی پناه ببرد. نتیجه، تولد فضایی است که در آن رویدادها نه شگفت‌انگیز، بلکه نامانوس و گاه غیرمنطقی جلوه می‌کنند.

تورم بصری در برابر فقر دراماتیک

از منظر فنی، «هزار و یک شب» یک ضیافت فرمالیستی است؛ مدیریت فیلمبرداری با استفاده از سایه‌روشن‌های دقیق و پالت‌های رنگی حساب‌شده، اتمسفری وهم‌آلود و اشرافی خلق کرده که در نگاه اول خیره‌کننده است. اما این زیبایی‌شناسی تنها بصری است، زمانی که نوبت به فیلمنامه می‌رسد همه چیز تغییر می‌کند. ما با یک فرمالیسم خودشیفته مواجهیم که در آن قاب‌ها زیباتر از قصه‌ها هستند. متن، از نوعی کم‌خونی روایی رنج می‌برد؛ دیالوگ‌ها گاه شعاری و گاه فاقد بزنگاه‌های پیش‌برنده هستند و همین امر باعث شده تا جذابیت‌های بصری پس از چند قسمت، کارکرد خود را از دست داده و به یک تکرار ملال‌آور بدل شوند. از دیالوگ‌ها هم که گذر کنیم به متن اصلی فیلمنامه می‌رسیم؛ داستانی که هنوز برای مخاطب باورپذیر نشده! بعد از گذشت چندین قسمت با این حضور این همه بازیگر و هنرمند مطرح باز هم نتوانسته کششی در مخاطب ایجاد کند!

پارادوکس ویترین پرنور و روایت بی‌جان

حضور لشکری از سوپراستارها توقع مخاطب را به شکلی نجومی ارتقا داده بود، اما سریال ثابت کرد که کیمیای بازیگری بدون نقشه راه فیلمنامه معجزه نمی‌کند. شخصیت‌ها علی‌رغم حضور این چهره‌های معروف، در لایه‌های تیپیکال باقی مانده‌اند و هنوز نتوانسته‌اند از پیله نمادین خود خارج شوند. مخاطب در مواجهه با وقایع، دچار نوعی بی‌حسی عاطفی می‌شود، چرا که رفتارهای شخصیت‌ها در بستر مدرن، فاقد عقلانیت دراماتیک است و بیشتر به یک اجرای فرمایشی شباهت دارد تا زیست واقعی.

فیلمنامه این سریال چقدر باید بی‌جان باشد که با حضور این همه چهره و بازیگران محبوب هم نتواند کششی در مخاطب ایجاد کند؟!

فرجام شهرزاد؛ رهایی یا سقوط در چاه فرم؟

«هزار و یک شب» فعلا در ایستگاه تجمل‌گرایی بصری متوقف مانده است. ناتوانی در برقراری پیوند ارگانیک میان واقعیت معاصر و افسون کهن، باعث شده تا این سریال به جای آنکه در مسیر ساخت روایتی با الگوی درست و حسابی و کهنه‌کاری‌هایش با سودای افسانه‌ای بودنش قدم بگذارد در مسیر بی‌حوصلگی حرکت کند و در هزارتویی از تصاویر شیک اما بی‌هویت حبس شود. برای اثری که مدعی روایت بقاست، بزرگترین تهدید، نه مرگ شخصیت‌ها، بلکه مرگ باورپذیری در ذهن مخاطبی است که دیگر با صرف دیدن چهره‌های مشهور و قاب‌های کارت پستالی، اقناع نمی‌شود.

منبع: سلام سینما

📢 مهم‌ترین اخبار


شناسه خبر: 114722
۱۰ دی ۱۴۰۴
اشتراک‌گذاری:
بدون دیدگاه
کیک تولد خاص شبنم قلی‌خانی با طراحی شگفت‌انگیز/ خانم بازیگر زیباتر از همیشه