چرا «هزار و یک شب» در قالب امروز، جهان بصری تازه‌ای می‌سازد؟

سریال «هزار و یک شب» با تمرکز بر ساخت یک جهان بصری پیچیده و منسجم، روایت کهن شرقی را در بستر ایران معاصر بازتعریف می‌کند و تصویری نو از زنان معاصر ارائه می‌دهد.

چرا «هزار و یک شب» در قالب امروز، جهان بصری تازه‌ای می‌سازد؟
آرتین توکلی
آرتین توکلی
نویسنده

اختصاصی پلاس و به نقل از سلام سینما – آلما حقیقی: سریال «هزار و یک شب» در چهار قسمت ابتدایی خود، بیش از آن ‌که بر پیشبرد پرشتاب روایت تکیه داشته باشد، بر ساختن یک جهان بصری منسجم و چندلایه تمرکز می‌کند؛ جهانی که ریشه در کهن‌ترین روایت‌های شرقی دارد و در عین حال می‌کوشد در بستر ایران معاصر بازتعریف شود. انتخاب چنین منبع الهامی، به‌خودی‌ خود بار سنگینی بر دوش سازندگان اثر گذاشته است؛ چراکه «هزار و یک شب» نه صرفا یک داستان، بلکه یک نظام روایی و تصویری است که قرن‌ها در ذهن و حافظه فرهنگی شرق و غرب زیسته است.

قصه شهرزاد و شاه شهریار، آن‌گونه که امروز می‌شناسیم، حاصل قرن‌ها انتقال، ترجمه و بازنویسی است. ریشه‌های «هزار و یک شب» را باید در متون کهن هندی و ایرانی جست‌وجو کرد؛ روایت‌هایی که در دوره ساسانی با عنوان «هزار افسان» شناخته می‌شدند و بعدها در جهان عرب گسترش یافتند. این قصه‌ها در سده‌های میانه، با افزودن عناصر فرهنگی عربی، ایرانی و حتی مصری، به شکل امروزی خود نزدیک شدند. ترجمه مشهور آنتوان گالان در قرن هجدهم، هزار و یک شب را به اروپا معرفی کرد و از همان زمان، این مجموعه به یکی از مهم‌ترین منابع الهام برای ادبیات، تئاتر و سینمای جهان تبدیل شد.

سینمای جهان بارها به سراغ این جهان اسطوره‌ای رفته است؛ گاه با رویکردی فانتزی و گاه با نگاهی نمادین و انتزاعی. فیلم‌هایی چون The Thief of Bagdad نسخه‌های|  ۱۹۲۴ و ۱۹۴۰|  و انیمیشن Aladdin  محصول استودیو دیزنی، یا مجموعه‌های تلویزیونی ساخته‌شده در اروپا و خاورمیانه، هرکدام بخشی از این جهان را به زبان تصویر ترجمه کرده‌اند. اغلب این اقتباس‌ها، بر جنبه‌های خیال‌پردازانه، لباس‌های پرجزئیات، فضاهای شرقی اغراق‌شده و رنگ‌های اشباع‌شده تمرکز داشته‌اند؛ تصویری که بیش از آن‌که به واقعیت فرهنگی هزار و یک شب نزدیک باشد، بازتاب نگاه شرق‌شناسانه غرب است.

در مقابل، برخی آثار معاصر کوشیده‌اند از این نگاه تزئینی فاصله بگیرند و هزار و یک شب را به‌عنوان یک ساختار روایی و روان‌شناختی بازخوانی کنند. سریال «هزار و یک شب» نیز به ‌وضوح در این دسته دوم قرار می‌گیرد؛ اثری که به‌جای بازسازی فانتزی جهان قصه‌ها، تلاش می‌کند روح روایت شهرزاد را در بستری معاصر و قابل لمس بازآفرینی کند.

طراحی صحنه سریال، عامدانه از بازسازی مستقیم فضاهای تاریخی یا شرقی فاصله می‌گیرد. لوکیشن‌ها به جهان امروز تعلق دارند، اما با چیدمانی که حس تعلیق و رازی پنهان را القا می‌کند. فضاها نه کاملا رئالیستی‌اند و نه کاملا انتزاعی؛ بلکه در مرزی قرار گرفته‌اند که مخاطب را دائما میان اکنون و گذشته معلق نگه می‌دارد. این انتخاب، هوشمندانه با ذات هزار و یک شب هم‌خوان است؛ قصه‌ای که همواره میان روایت و واقعیت، شب و بیداری، زندگی و مرگ در نوسان بوده است.

نورپردازی در «هزار و یک شب» یکی از مولفه‌های اصلی جهان بصری سریال است. در سکانس‌های شبانه، استفاده از نورهای قرمز و آبی، فضایی دوگانه خلق می‌کند؛ قرمز به‌عنوان نشانه خطر، میل و خشونت، و آبی به‌عنوان نماد تعلیق، سکوت و فاصله. این ترکیب رنگی، سریال را از بازنمایی صرف واقعیت جدا کرده و آن را به جهانی دیگر نزدیک می‌کند. در مقابل، سکانس‌های روز با نور طبیعی و کنترل‌شده اجرا شده‌اند؛ نوری که اگرچه واقعی است، اما هرگز به شفافیت کامل نمی‌رسد و همچنان لایه‌ای از ابهام را حفظ می‌کند.

طراحی لباس در چهار قسمت ابتدایی، به ‌وضوح بر شخصیت‌پردازی استوار است. لباس‌ها نه تزئینی‌اند و نه صرفا کاربردی؛ بلکه به‌عنوان بخشی از روایت عمل می‌کنند. در شخصیت‌های زن اصلی، شاهد طیفی از انتخاب‌های بصری هستیم که هرکدام بازتاب ‌دهنده جهان درونی و جایگاه روایی آن‌هاست. کاراکترهای زن محوراصلی داستان، با لباس‌هایی ساده، رنگ‌های تیره و فرم‌های کنترل‌شده معرفی می‌شوند؛ انتخابی که درون‌گرایی و هوشمندی را برجسته می‌کند. این سادگی، یادآور خود شهرزاد است؛ زنی که بقایش نه در نمایش، بلکه در روایت و صبر معنا پیدا می‌کند.

استفاده از لایه‌لایه‌بودن لباس‌ها، تفاوت در بافت پارچه‌ها و تغییر پالت رنگی، نشان‌دهنده تنوع جهان زنانه سریال است. این تنوع، آگاهانه در تلاش است تا از کلیشه‌سازی پرهیز ‌کند و به سریال اجازه می‌دهد چند تصویر متفاوت از زنانگی را هم‌زمان ارائه دهد.

منبع: سلام سینما

📢 مهم‌ترین اخبار


شناسه خبر: 110519
۰۶ دی ۱۴۰۴
اشتراک‌گذاری:
بدون دیدگاه
فیلم| بازیگر مشهور سینمای ایران عصا به دست شد/ وضعیت جسمانی بهزاد فراهانی ( پدر گلشیفته)